سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















دهکده ی جهانی

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری هفتم www.pichak.net کلیک کنید

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم 

 

در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

 

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

 

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

یادم آید : تو به من گفتی :

از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آئینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

 

با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پیش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم"

باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

 

اشکی ازشاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!

اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید،

یادم آید که از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده  خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!


نوشته شده در چهارشنبه 89/7/14ساعت 5:28 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |


نوشته شده در چهارشنبه 89/7/14ساعت 3:32 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

بهارم دخترم از خواب برخیز

شکر خندی  بزن و شوری برانگیز

گل اقبال من ای غنچه ی  ناز

بهار آمد تو هم با او بیامیز

***

بهارم دخترم آغوش واکن

که از هر گوشه،  گل آغوش وا کرد

زمستان ملال انگیز بگذشت

بهاران خنده بر لب آشنا کرد

***

بهارم، دخترم، صحرا هیاهوست

چمن زیر پر و بال پرستوست

کبد آسمان همرنگ دریاست

کبود چشم تو زیبا تر از اوست

***

بهارم، دخترم، نوروز آمد

تبسم بر رخ مردم کند گل

تماشا کن تبسم های او را

تبسم کن که خود را گم کند گل

***

بهارم، دخترم، دست طبیعت

اگر از ابرها گوهر ببارد

و گر از هر گلش جوشد بهاری

بهاری از تو زیبا تر نیارد

***

بهارم، دخترم، چون خنده ی صبح

امیدی می دمد در خنده تو

به چشم خویشتن می بینم از دور

بهار دلکش آینده ی تو !


نوشته شده در چهارشنبه 89/7/14ساعت 3:26 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

ام.اس لینک

سوالات زیررا با دقت بخوانید و گزینه ای که هم اکنون نشان دهنده وضعیت شما هست را انتخاب نمایید و آنرا را در صفحه ای یاداشت کنید.

1- احساس می کنم هیچ چیز مرا خوشحال نمی کند
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

2- تمایلی برای رفتن به عروسی ، تولد و کلاً شادی ها ندارم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

3- در تمرکز حافظه و تصمیم گیری دچار مشکل شده ام
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

4- دچار کم خوابی ، بی خوابی یا خواب زیاد شده ام .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

5- تمایلی برای برنامه ریزی رفتن به سینما ، تئاتر ، مسافرت و از این قبیل را ندارم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

6- اکثراً هنگام غروب احساس بدی به من دست می دهد .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

7- تحمل دیدن شادی مردم ، ماشین عروس و شنیدن صدای سازو آواز از خانه های مردم را ندارم ( بدون در نظر گرفتن مزاحمت های صوتی )
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

8- احساس می کنم هرگز خوشبخت نخواهم شد .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

9- احساس می کنم کسی مرا دوست ندارد و یا به زور مرا تحمل می کنند .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

10- زیاد به مردم علاقه ای ندارم احساس می کنم از همه بدم می آید.
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

11- در مجالس و میهمانیها بیشتر در فکر هستم و احساس می کنم نمی توانم مثل همه خوشحال باشم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

12- بیشتر اوقات وقتی تلفن زنگ می زند منتظر هستم خبر بدی بشنوم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

13- دلم نمی خواهد میهمان به خانه بیاید و یا به میهمانی بروم و اگر بروم مجبوری است .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

14- علاقه ای به چیزها و فعالیتهایی که زمانی مورد علاقه ام بود را ندارم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

15- با شنیدن موسیقی غمناک یا روضه و نوحه خیلی زود گریه ام می گیرد .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

16- به خود می گویم کاش به دنیا نمی آمدم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

17- به رفتگان و عزیزانی که سالیان دور از دست داده ام خیلی فکر می کنم.
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

18- احساس می کنم خیلی زیاد زنده نخواهم ماند .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

19- اخیراً تمایل به کشیدن سیکار یا مصرف مواد مخدر را دارم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

20- تمایلی به ازدواج ندارم ( اگر ازدواج نکردید) از ازدواج خود پشیمانم ( اگر ازدواج کردید).
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

21- اکثر اوقات غمگین و افسرده هستم ولی گاهی اوقات خیلی شوخ و شاد می شوم .
موافقم تا حدودی موافقم مخالفم کاملامخالفم

توجه کنید این تست فقط برای آشنایی با تست هایی که در مراکز می تواند به شما کمک کند می باشد و بمزله یک شیوه تشخیص نیست.برای بررسی دقیق و کامل به مراکز روان شناختی مراجعه نمایید.

سید رحیم گشتی - مشاور و کارشناس روان شناسی بالینی
به جواب موافقم امتیاز 3- تا حدودی موافقم 2 – مخالفم 1 – کاملاً مخالفم 0 بدهید .

اگر مجموع امتیازات شما 13- 1 شد طبیعی هستید . 19-14 کمی افسرده . 23-20 نیازمند مشاوره با روانشناس . 33-24 به نسبت افسرده . 43-34 افسردگی شدید و بیشتر از 43 نشان دهنده افسردگی بیش از حد می باشد .

نوشته شده در چهارشنبه 89/6/31ساعت 1:55 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

نوشته شده در دوشنبه 89/6/29ساعت 8:30 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |


نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 7:38 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

می ترسم دنیا به پایان برسد و من در چشم تو جایی نداشته باشم،می ترسم کلمات نتوانند شوق مرا به تو توصیف کنند. می ترسم کبوترانی که به سمت تو پرواز می دهم نارسا باشند. شب طولانی شده است و تا چشمان تو هست آفتاب جرات برآمدن ندارد

نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 8:52 صبح توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

بال خواهم گشود رو به آسمان . آسمانی که رنگ آبیش معجزه ای از محبت بیکران توست . پروازم را ببین که چه بی پروا است رو به سوی تو .... رو به سوی تویی که خدای من هستی
نوشته شده در پنج شنبه 89/3/20ساعت 12:28 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به 4 هزار سال است که شب یلدا ــ آخرین شب پاییز و آذرماه ــ را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار مانده، در کنار یکدیگر خود را سرگرم کرده تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و نیز سردی هوا روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و ~~~~~~~~~~~~ی بیآسوده اند.
پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را «خور روز» و «دیگان = دی گان» می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتا به این لحاظ از کار دست می کشیدند که نمی خواستند احیانا مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد، ولو کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بزرگ می شمرد.
«هرمان هیرت» زبانشناس بزرگ آلمان که گرامر تطبیقی زبانهای آریایی را نوشته است که پارسی از جمله این زبانها است نظر داده که «دی» به معنای «روز» به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست که انگلیسی یک زبان گرمانیک (خانواده زبانهای آلمانی) و ازخانواده بزرگتر زبانهای آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه «دی گان» به دنیا آمده بود و به زادروز خود که مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می کرد.
فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران ( کیانیان که از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است:





که ما را ز دین بهی ننگ نیست

به گیتی، «به» از دین هوشنگ نیست


همه راه «داد» است و آیین مهر

..... نظر کردن اندر شمار سپهر

آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و
گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.
«خور روز (دی گان)، یکم دی ماه» در ایران باستان درعین حال روز برابری انسانها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی، حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی موقتا قطع می شد و بسیار دیده شده است که همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود.
واژه «یلدا» از دوران ساسانیان که متمایل به بکار گیری خط سریانی (الفبای از راست به چپ) شده بودند بکار رفته است. «یلدا » همان "میلاد" به معنای زایش، زادروز یا تولد است که از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست که هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال ، به جای شب یلدا از واژه مرکب شب چله ( 40 روز مانده به جشن سده ــ شب سیاه و سرد ) استفاده می شود.
مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح ) را 25 دسامبر قراردادند که چهار روز و در سالهای کبیسه سه روز پس از یلدا (شب 21 دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریبا باهم بر گزار می شده اند. آراستن سرو وکاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیراکه ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در «خور روز» در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.


نوشته شده در دوشنبه 88/9/30ساعت 6:57 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت یلدایتان مبارک


نوشته شده در دوشنبه 88/9/30ساعت 6:51 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت



فال حافظ


با من قدم بزن-مهران آتش

کداهنگ برای وبلاگ