دهکده ی جهانی
لاگیو کوندایا (مونالیزا) و یا همان لبخند ژوکوند مشهورترین اثر لئوناردو داوینچی در نقاشی است.
درباره این نقاشی نکات گفته شده و مسایل بسیار عجیب و غریبی پیرامونش مطرح شده است. به گونه ای که وقتی فیلمی با عنوان رمز داوینچی در مورد این اثر 500 ساله ساخته شد تماشاگران فراوانی را به خود جلب کرد تا در مورد این اثر شگفتی های تازه ای را شاهد باشند.
لئوناردو داوینچی خالق این اثر عجیب در سال 1452 میلادی در یک روستای توسکانی زاده شد. او را به شاگردی به آتلیه ای در فلورانس فرستادند تا نزد آندرئادل وروکیو (1488-1435) که نقاش و پیکر تراش بود آموزش ببیند. وروکیو شهرت عظیمی داشت، یعنی آنچنان شهرتی که شهر ونیز ساخت بنای یادبود بارتولومئو کولئونی را به او گذاشت. کولئونی سرداری بود که بیش از دلاوری های نظامی، از جهت اعمال نوع دوستانه خود بر گردن مردم ونیز حق داشت. در آتلیه ای که قابلیت ساخت چنین شاهکارهایی را داشت، لئناردوی جوان محققاً می توانست چیزهای زیادی را بیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنی کارهای ریخته گری و کارهای فلزی آشنا شده و آموخته است که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدل هایش، تابلوها و تندیس هایی را پدید آورد. او همچنین به پژوهش درباره گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند، افزون بر آن دانش گسترده ای درباره نور شناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگ ها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعداد دیگری هنرمندی برجسته بسازد، ولی لئوناردو بسی بالاتر از یک نوجوان با استعداد بود. لئوناردو در 26 سالگی تحصیلاتش را به پایان رساند و به گروه نقاشان پیوست و در همان سال ها آلت موسیقی جدیدی را اختراع کرد و آن را عود نامید که مورد توجه دوک لودویک سفورزا، حکمران میلان قرار گرفت.
لئوناردو همچنین مخترع بزرگی نیز بود. یکی ار طرح های ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل ، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت داوینچی معروف است، کیلومتر شمار و خیلی چیز های دیگر را اختراع کرد.
داوینچی هیچگاه محاسبات مربوط به دستگاه ماشین را فاش نکرد زیرا معتقد بود که "طبیعت زشت انسان او را مجبور میکند تا از این وسیله ها در راه مقاصد ناپسند و خراب کارانه استفاده کند."
وی بیش تر وقت خود را صرف مطالعات علوم و یا راه یافتن به طبیعت و مشاهده موجودات می کرد و یا خود را در کارگاه اش حبس می کرد و کالبد شکافی می کرد یا حقیقت های جهان را مورد توجه قرار می داد. بین سالهای 1490 تا 1495 او مطالعات خود را به دقت در دفتر یادداشت مصور یادداشت می کرد. کار او چهار مرحله مهم در بر داشت : نقاشی ، معماری، عناصر مکانیکی و آناتومی انسان. این مطالعات و طرح ها با کدها و دست نوشته های مختلف جمع آوری شده که هم اکنون موزه ها و اشخاص آنها را با حرص و ولع جمع آوری می کنند.
لئوناردو پس از حمله فرانسه و سقوط لادویکو اسفورزا در سال 1500 در سن 48 سالگی به فلورانس بازگشت و 6 سال در آنجا ماندو حدود سال 1503 کار روی تابلو مونالیزا را آغاز نمود و در همین زمان که با شکوه ترین اثر هنری خود، یعنی تابلوی مونالیزا یا لبخند ژوکوند را خلق کرد.
از زمان آفرینش و خلق تابلوی نقاشی مونالیزا که به لبخند ژوکوند معروف است، لئوناردو داوینچی خالق این اثر اسرار آمیز همواره با این دو پرسش اصلی رو به رو بوده است : چرا این زن لبخندی اینچنین بر لبانش جاریست و دیگر اینکه این زن در واقع کیست؟ و هزاران سوال دیگر. البته آثار داوینچی اغلب دارای رمز و راز خاص خود هستند که همین امر باعث شهرت بیشتر داوینچی شده است. اما از میان دلایل متعدد مونالیزا به دو دلیل در سراسر دنیا مشهور شده است : یکی به خاطر لبخند مرموزش و دیگر به خاطر اینکه از معدود نقاشی های به جا مانده از معتبر ترین استاد رنسانس لئوناردو داوینچی می باشد. در شباهت این تصویر با مدلش، هنوز مباحث فراوانی جریان دارد: آیا مدل آن به راستی مرد است یا یک زن است؟ اما این نقاشی با منظره ماندگارش و کیفیت اجرا، بر همه ی این مناظرات غالب می شود. البته دلیل اصلی شگفت بودن تابلو شخص نقاش آن است. لئوناردو در کنار بررسی های استادانه ی آناتومی و مطالعات علمی فضا نوردی اش، در طول حیاتش، تعدادی نقاشی های فوق العاده را نیز به انجام رساند. خوشبختانه طراحی های فراوان و دفتر چه های طرح و یادداشت باقیمانده از او، جنبه های گوناگون استعدادهای این نابغه را منعکس می سازد و کسانی که تابلوهایش را نگاه می کنند می دانند که در پس این ظاهر رازهای دیگری نیز نهفته است. برای کشف رازهای این تابلو اشخاص زیادی تحقیق کرده اند. اخیرا یک پژوهشگر آلمانی، در جریان تحقیق در این باره به نظریه ای تازه رسیده است.این پژوهشگر مدیر کتابخانه ی دانشگاه هایدلبرگ است که می گوید پس از مطالعات فراوان پی به هویت صاحب لبخند معروف ژوکوند برده است. او می گوید مونالیزا همسر یک تاجر فلورانسی بوده است. براساس یک کار پژوهشی دیگر که یک سال و اندی پیش از سوی کارشناسان کانادایی صورت گرفت، گفته شد، نوع لبخند مونالیزا، نشان از آن دارد که این زن، به هنگام نقاشی از چهره اش، یا باردار بوده و یا به تازگی نوزادی به دنیا آورده بوده است. این کارشناسان همچنین معتقدند که نوع لباسی که مونالیزا بر تن دارد، جامه ای بوده است که زنان باردار در قرن شانزدهم می پوشیده اند. بخش دیگری از شگفتی متمرکز بر خود لبخند است. یک عصب شناس آلمانی مدعی است که لبخند مونالیزا ناشی از خطای حسی است که در چشم انسان هنگام پردازش تصویر ایجاد می شود. این پژوهشگر نظریه ی خویش را در کنگره ی اروپایی ادراک بصری در اسپانیا عنوان کرد. عده ای می گویند که این نظریه، کلیدی بر کشف راز پانصد ساله ی مشهورترین نقاشی لئوناردو داوینچی است.
محققی که استاد دانشگاه هاروارد است اظهار می کند: هنرمندان تحقیق در مورد پردازش بصری مغز را خیلی پیشنر از ما عصب شناسان آغاز کرده اند.زمانی که داوینچی در قرن شانزدهم این اثر را خلق کرد، اجزای صورت را طوری شکل داد که وقتی یک نفر به طور مستقیم به لب ها نگاه می کند، در یک لحظه خنده ناپدید شده و درست در همان لحظه وقتی به بخش دیگری از تصویر نگاه می کند، خنده پدیدار می شود. داوینچی این خطای حسی را با استفاده از خطاهای بینایی که امروزه در علم پزشکی دارای تعریف و مبنای علمی هستند، ایجاد کرده است.او می دانست که چشم انسان دیدی کاملا مرکزی دارد با این هنه این دید مرکزی- اگرچه نه با همان دقت- بر تشخیص جزئیات و پیرامون جسم قابل رویت توانا است.
لئوناردو داوینچی خنده ی مشهور تابلوی مونالیزا را با استفاده از سایه هایی که ما به بهترین شکل با دید پیرامونی می بینیم در چهره ایجاد کرده است و به همین دلید این خنده زمانی مشهود است که در چهره ی وی به چشمهایش یا قسمتی دیگر منهای لبها نگاه می کنیم. در واقع لبهای مونالیزا در محدوده ی پیرامونی دید قرار دارند. تنوع در ویژگی های این تابلو شگفت انگیز است که برخی از آنها عبارتند از :
* آغاز به کار داوینچی برای کشیدن این تابلو در سال 1503 بود و تا 1507 اتمام آن به طول انجامید.
* شیوه ای که لئوناردو در ترسیم چشمان مونالیزا بکار گرفته باعث می شود تا شما از هر زاویه ای که به نقاشی نگاه می کنید چشمان مونالیزا را متوجه خودتان می بینید.
* لبخند خفیفی که بر لبان مونالیزا است تنها در صورتی دیده می شود که شما به هر جایی از نقاشی غیر از لبان مونالیزا نگاه کنید، و به محض خیره شدن به لبان مونالیزا این لبخند به کلی ناپدید می شود.
* طرز نشستن مونالیزا ( که آرنج دست چپ را بر دسته ی صندلی قرار داده و کف دست راست را بر موچ دست چپ ) هنوز هم یکی از ژست های محبوب عکاسان است.
* پلی که در پس زمینه ی پشت شانه ی چپ مونالیزا دیده می شود هنوز هم به عنوان یکی از جاذبه های شهر بورونو پذیرای توریست هاست.
* آرواره های مونالیزا مردانه است و این حدس زده می شود که لئوناردو دو چهره ی خودش را به تصویر کشیده است.در این نقاشی دست های مونالیزا متورم است که به اعتقاد برخی این امر دلیل بر آبستن بودن مونالیزا است. از سوی دیگر حلقه ای در دست مونالیزا وجود ندارد تا نشان دهد که او متاهل است!
تحقیق در مورد عجایب این تابلو در سال های اخیر شدت گرفته است. مثلا به تازگی در مورد نقاشی مونالیزا گفته شده که پیش از این ابرو، مژه و لبخند بزرگتر و پتویی نیز بر روی زانوانش داشته است. این مطلب را یک دانشمند فرانسوی که مخترع یک دوربین عکاسی چند طیفی است اعلام کرد. مهندس پاسکال کوت با استفاده از این دوربین 240 مگا پیکسلی در کنار یک گروه از دانشمندان از 3 سال پیش روی این نقاشی رنگ روغن که 500 سال عمر دارد، کار کرده است. وی گفته است با اشعه ی مادون قرمز رد مژه ها را زیر چشم ها کشف کرده که بر اساس این عکس مونالیزا در اصل موژه و ابرو داشته و بر اثر مرور زمان رنگدانه از بین رفته است. بنابر این رمز گشایی، مونالیزای جوان اوایل خنده ای پررنگ تر و برجسته تری داشته، لبه ی پیراهنش دارای تور دوزی سفید و ساعدش روی یک دسته ی صندلی بوده است. طی قرن ها احتمالا بسیاری از سوی محقان آثار لئوناردو داوینچی در باره ی هویت مونالیزا ، مشهورترین تابلوی نقاشی جهان وجود داشته است. از جمله اینکه گفته می شد این تابلو پرتره همسر گیولیانو مدیسی ( خانواده ی اشرافی فلورنس در قرن 16) یا همسر شاهزاده کارل آمبویس بوده است. برخی دیگر از این محققان بر این باور بوده اند که در ترسیم این نقاشی اساسا هیچ گونه مدلی وجود نداشته است و داوینچی تصویر ذهنی خویش را از یک زن نقاشی کرده است. سالها پنداشته می شد که مونالیزا شباهت بسیاری به پرتره خالق آن دارد؛ به این معنی که در واقع لئوناردو تصویر خودش را نقاشی کرده است.برخی از محققان نیز معتقد بودند که لئوناردو داوینچی در این تابلو پرتره مادر خود را نقاشی کرده است. اما در این میان یکی از احتمالات موجود درباره ی این پرتره ی بدون امضا و بدون تاریخ به جورجیو واساری، نقاش و نویسنده ی ایتالیایی (1547-1511) تعلق داشت.وی که از نخستین زندگینامه نویسان تاریخ هنر در عصر جدید محسوب می شود در بیوگرافی لئوناردو داوینچی فاش کرد که داوینچی پس از بازگشت به فلورانس در سال های 1500 تا 1506 پرتره ای از مونالیزا دلجیوکندو سومین همسر تاجر ابریشم اهل فلورانس فرانچسکو دلجیو کندو کشیده است.
سر انجام در 14 ژانویه 2008 وایت پروبست ، رئیس کتابخانه ی دانشگاه هایدلبرگ آلمان در مقاله ای خبر داد که قصد دارد معمای هویت مونالیزا را برای همیشه فاش کند. پروبست اعلام کرد، طبق یادداشت های موجود در حاشیه ی یکی از کتاب های موجود در کتابخانه هایدلبرگ که به یکی از معاصران لئوناردو بنام آگوستینو وسپوسی تعلق دارد و به سال 1503 باز می گردد، زنی که در معروف ترین تابلوی نقاشی جهان، لبخندی اسرار آمیز بر لب دارد مونالیزا دلجیوکندو، همسر فرانچسکو دلجیو کندو، تاجر ابریشم اهل فلورانس است که به مناسبت خرید خانه ای جدید و تولد موفقیت آمیز فرزندش سفارش این تابلو را به لئوناردو داده است. محققان با این پرسش ها روبه رو بوده اند که آیا مونالیزا واقعا یک پرتره بوده است؟ و اگر این تابلو از سوی کسی سفارش داده شده ، چرا داوینچی پس از پایان به سفارش دهنده تحویل نداده و با خود به فرانسه می آورد و کمی پیش از مرگش به پادشاه فرانسه می فروشد!
در سال های گذشته اسکن سه بعدی که از این تصویر تهیه شد، این امکان را برای دانشمندان فراهم کرده است که قشر های رنگی این تابلو را به طور دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. به گفته ی جان تیلور ار انجمن تحقیقاتی کانادا، کوچکترین اثری از حرکت قلم، نه در گل های ظریف کار شده روی پیراهن مونالیزا و نه در موهای وی دیده نمی شود. وی افزود این مسئله نشان دهنده ی نبوغ سرشار این هنرمند است و ما نمی دانیم که او چگونه رنگ ها را روی بوم مالیده است! اما در این میان یکی از بخش های شگفت انگیز این تابلو برای بیننده ی امروزی آن است که مونالیزا ابرو ندارد که گویا مطابق با زیبایی ایده آل در آن زمان بوده است. گفتنی است که ابعاد مونالیزا 76 در 8 در 53 سانتی متر است و هنوز کسی به طور قطع نمی داند که این تابلو از اطراف ( ستون های نقاشی شده از چپ و راست) بریده شده است یا خیر. داوینچی ایتالیایی که بسیار به این تابلو علاقه داشت آنرا هیچ وقت از خود جدا نمی کرد. زمانی که داوینچی دعوت فرانسوای اول پادشاه فرانسه برای ندگی در این کشور را پذیرفت، لبخند ژوکوند نیز توسط فرانسوا خریداری شده و جزو مجموعه آثار هنری فرانسه قرار گرفت. پس از انقلاب فرانسه این تابلو به موزه ی لوور پاریس برده شده بود، اما ناپلئون این تابلو را از دیوار لوور پایین آورده و در اتاق خوابش آویزان کرد. بعد ها مونالیزا بار دیگر به لوور بازگردانده شد. در سال 1911 مونالیزا توسط نقاش 31 سال ی ایتالیایی، پروجیا از موزه ی لوور به سرقت رفت. این سرقت که یک فاجعه ی بزرگ برای لوور محسوب می شد، حکومت فرانسه را مجبور کرد که مدیر موزه را اخراج کند و به مدت 3 سال ماجرای دزدیده شدن مونالیزا تیتر نخست تمام نشریات بود. همچنان ک ما هها می گذشت احتمال نابود شدن مونالیزا بیشتر می شد تا آنکه مسئولان موزه ی لوور نامه ای در یافت کردند که از گالری یوفیزی در فلورانس نوشته شده بود که آنها مردی را بنام وینچنزو پروژیا دستگیر کردند که مونالیزا را به یک مالخر و دلال اشیاء عتیقه یرای فروش داده بود اما او پس از سرقت تابلو همدستان خود را رها کرده تا خود به تنهایی آن را به فروش برساند. لذا پس از دستگیری او تابلو در 4 ژاویه 1914 یعنی 3 سال پس از سرقت یه موزه ی لوور برگردانده شد و او تنها به چند ماه زندان محکوم گردید. تا اینکه در اواخر جنگ جهانی دوم پس از آگوست 1944 و آزادی پاریس، مونالیزا این شاهکار 500 ساله برای همیشه به جایگاه خویش در موزه ی لوور پاریس بازگردانده شد.
در یکی از سرسراهاس موزه ی لوور در پاریس یک جعبه ی بزرگ شیشه ای به ابعاد 3 در 2/5 متر قرار دارد که همیشه عده ی زیادی برای دیدن آنچه درو آن هست جمع شده اند. دما و رطوبت این جعبه ی ضد گلوله همیشه تحت کنترل قرارد ارد و سالی یک بار شرایط درونی آن مورد بازبینی کلی قرار می گیرد. تمام این اقدامات به علاوه تدابیر امنیتی ویژه برای حفظ و نگهداری معروف ترین تابلوی نقاشی جهان – مونالیزا و یا لبخند ژوکوند – انجام می شود.
لازم به ذکر است 52 سال پیش هم، شخصی به بخش پایینی تابلوی لبخند ژوکوند اسید پاشید، اما تابلو بلافاصله توسط کارشناسان مرمت و بازسازی شد.
و نکته ی آخر اینکه در 2 می 1519 داوینچی در 67 سالگی در کلاکس فرانسه در گذشت. هنگام مرگش فرانسیس پادشاه در کنار او بود و سر لئوناردو را در آغوش گرفته بود.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |