سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















دهکده ی جهانی

 

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سال‌ها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه می‌کنم ـ آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است


نوشته شده در شنبه 88/2/19ساعت 7:10 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |


نوشته شده در پنج شنبه 88/1/6ساعت 10:26 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

سهراب:گفتی چشم ها را باید شست شستم ولی گفتی جور دیگر باید دید دیدم ولی گفتی زیر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس وشسته ام ونه نگاه دیگرم را هیچکدام راندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید وگفت:دیوانه باران زده


نوشته شده در یکشنبه 88/1/2ساعت 6:37 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

بزرگی را گفتم زندگی چند بخش است ؟ گفت دو بخش : کودکی و پیری...... گفتم پس جوانی چه شد ... گفت با عشق ساخت ، با بی وفایی سوخت ، با جدایی مرد


نوشته شده در یکشنبه 88/1/2ساعت 6:34 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا نشسته ام تا شاید صدایم کنی صدایم کنی ومحبت بی دریقت را نثارم کنی


نوشته شده در یکشنبه 88/1/2ساعت 6:32 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

دوست داری بگم میخواهم هر روز صبح با صدات بیدار شم بعد بگم با ساعتم بودم ؟ دوست داری بگم چرا رفتی بعد بفهمی با برق بودم ؟ دوست داری بگم هر جا باشی پیدات میکنم بعد بفهمی با دسته کلیدم بودم ؟ دوست داری بگم دوست دارم بعد فکر کنی ... نه دیگه – این دفعه با خودت بودم


نوشته شده در یکشنبه 88/1/2ساعت 6:28 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

تبسم خرجی ندارد ولی سود بسیاری دارد. دیل کارنگی
نوشته شده در چهارشنبه 87/10/4ساعت 12:7 صبح توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |


نوشته شده در چهارشنبه 87/8/8ساعت 3:12 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر


نوشته شده در چهارشنبه 87/8/8ساعت 2:21 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد

نوبت خاموشی من سهل وآسان میرسد

من که می دانم که تا سر گرم بزم و مستی ام

مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتایان می رسد

پس چرا عاشق نباشم پس چرا عاشق نباشم

من که میدانم به دنیا اعتباری نیست نیست

بین مرگ وآدمی قول و قراری نیست نیست

من که می دانم اجل نا خوانده و بیدادگر

سر زده می آید و راه فراری نیست نیست

پس چرا پس چرا عاشق نباشم


نوشته شده در چهارشنبه 87/8/8ساعت 2:17 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت



فال حافظ


با من قدم بزن-مهران آتش

کداهنگ برای وبلاگ