سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















دهکده ی جهانی

در تاریکی شب سه شمع روشن کردم اولی برای بودنت. دومی برای دیدنت. سومی برای بوسیدنت. 

 دراخر هر سه را خاموش کردم برای در اغوش کشیدنت.


نوشته شده در شنبه 87/6/9ساعت 10:5 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 87/5/18ساعت 4:21 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

 

من نه مرد عشقم نه هلاک رفاقت فقط یه دل میخوام تو دنیا که رو قولش بمونه تا به قیامت زندگی زیباست زشتی های ان تقصیر ماست در مسیرش هر چه نازیباست تدبیر ماست زندگی اب روانی است روان می گذرد انچه تدبیر من وتوست همان می گذرد


نوشته شده در جمعه 87/5/18ساعت 3:52 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

 

من فرزند عشق....متولد محبت....ساکن سماوات....مقیم ملکوت هستم....من از مهاجران مرزهای ملکوتم......ایل من از سرزمین های ازلی به کوهپایه های ابدی مهاجرت کرده است.....من در سرزمین ستاره ها به دنیا می آیم و در کرانه خورشید ها خاموش می شوم


نوشته شده در جمعه 87/5/18ساعت 3:19 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

 

چه زیبا بود وصف لحظات نوشتن ، وصف لحظات زاییده شدن یک جمله ، چه زیبا بود وصف لحظات کوتاه بودن و با هم بودن و چه زیبا تر لحظات بلند کردن دست به سمت آسمون ِ آبی ِ بی کران


نوشته شده در چهارشنبه 87/5/16ساعت 8:11 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

برای تو می نویسم : دیدگانم برای این آمده اند تا تو را تماشا کنند.


برای تو می نویسم : لبانم برای این آمده اند تا نام تو را فریاد کنند.


برای تو می نویسم : دستهایم برای این آمده اند تا به دور تو حلقه شوند.


برای تو می نویسم : گامهایم برای این آمده اند که به سوی تو بشتابند.

 

 

برای تو می نویسم : قلب من برای این آمده است که تو رو بستاید.


برای تو می نویسم : دل من برای این آمده است که تو را در خود بنشاند.


برای تو می نویسم : جان من برای این آمده است که به پای تو قربان شود

برای تو مینویسم :

 

به جای دسته گل بزرگی که فردا بر قبرم نثار می کنی.


امروز با شاخه گل کوچکی یادم کن.


بجای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی.


امروز با تبسم مختصری شادم کن.

 
.

 

من امروز به تو نیاز دارم نه فردا......


نوشته شده در چهارشنبه 87/5/16ساعت 7:50 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

  تا مرز وفا پرید جز عشق ندید

 
                                        آنجا که غزل چکید جز عشق ندید

  
 یک لحضه خدا نشست در چشم دلش


                                         هرجا که سرک کشید جز عشق ندید


نوشته شده در پنج شنبه 87/5/10ساعت 11:3 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

 

گفتند باش امّا آبی باش، گفتند زندگی کن امّا درست

  باش، گفتند بخند امّا بخندون، گفتند گریه کن امّا در

  تنهایی خود، گفتند دردودل کن امّا با سایه ی خود،

  گفتند عاشق شو امّا دل نبند، گفتند عاشق کن امّا

  دل نشکن.

  ولی هیچکس نمی داند آنها چه گفتندو ما چه کردیم.


نوشته شده در پنج شنبه 87/5/10ساعت 11:0 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

 

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد
به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد

و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است


نوشته شده در جمعه 87/4/14ساعت 6:0 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

برخیزید و دامن همت به کمر ببندید و غوغای زندگی را برپا دارید
با پندار درخشان و گفتار ستوده و کردار نیک صحن حیات خود را درنوردید

هم خود از زندگی کامیاب شوید و هم به دیگران بهره رسانید


نوشته شده در جمعه 87/4/14ساعت 5:54 عصر توسط فاطمه چیت ساز نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت



فال حافظ


با من قدم بزن-مهران آتش

کداهنگ برای وبلاگ